جدول جو
جدول جو

معنی شست یاز - جستجوی لغت در جدول جو

شست یاز
(شَ)
یا شست یازی. مقیاس طولی در قدیم و آن مرکب است از شست و یاز (به معنی طول دو بازوی باز از سر انگشتان یکدست تا سر انگشتان دیگر) (از فرهنگ لغات شاهنامه) :
زلفی چو شست در دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان چو خم شست یاز کرد.
امیر معزی.
بی بدل صدری ورای تو بدل داند زدن
تخت پنجه پایه بر اعدا به چاه شست یاز.
سوزنی.
رجوع به شست یازی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست باز
تصویر دست باز
گشاده دست، باسخاوت، بخشنده، کسی که هرچه دارد خرج کند یا به دیگران ببخشد، دست ودل باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
آنچه با دست ساخته و پرداخته شده باشد، برای مثال هر مائده ای که دست ساز فلک است / یا بی نمک است یا سراسر نمک است (خاقانی - ۷۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
مقیاس طولی در قدیم. (ازفرهنگ لغات ولف). یعنی شست یاز که اندازه ای است: شست یازی کمند، یعنی کمندی که شست یاز طول آن است. یاز از یازیدن به معنی دراز کردن و کشیدن است: دیریاز، یعنی آنکه دیر می کشد، دوام می کند... یاز به معنی اندازه هم هست که طول دو بازوی باز است از سر انگشتان یک دست تا سر انگشتان دیگری. این اندازه را فرهنگها بازهم خوانده اند ولی یاز معقولتر بنظر می رسد با توجه به ’گز’ که قلب ’گاف’ به ’یاء’ معمول است ولی به ’باء’ معمول نیست. (از فرهنگ لغات شاهنامه) :
برآمد یکایک به کاخ بلند
به دست اندرون شست یازی کمند.
فردوسی.
رجوع به شست یاز شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
عمل دست یازیدن. دست درازی. رجوع به دست یازیدن شود.
- دست یازی کردن، دست درازی کردن:
برآن مه ترکتازی کرد نتوان
که بر مه دست یازی کرد نتوان.
نظامی
کس از بیم شه ترکتازی نکرد
بدان لعبتان دست یازی نکرد.
نظامی.
چو دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دست یازی کنی.
نظامی.
چو نام توام جان نوازی کند
به من دیو کی دست یازی کند.
نظامی.
بر رهش عشق ترکتازی کرد
فتنه با عقل دست یازی کرد.
نظامی.
، حرص. طمع. و رجوع به یازی در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست یازی
تصویر دست یازی
دست درازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست باز
تصویر دست باز
با سخاوت، بخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست باز
تصویر دست باز
((دَ))
باسخاوت، بخشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
صناعة يدويّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
Handy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
pratique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
उपयोगी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
مفید
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
উপকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
nzuri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
kullanışlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
편리한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
便利な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
נוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
handig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
berguna
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
ใช้ได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
utile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
útil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
方便的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
przydatny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
зручний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
praktisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
удобный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
útil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی